هنوز تجربه کاری چندانی نداشت که بحث رفتن به سوریه مطرح شد. سن و سالی هم نداشت. به او گفتم باید مدتی در مجموعه ما بمانی تا به لحاظ کاری رشد کنی. این سودای «رشد کردن» به او انگیزه میداد. علاوه بر این که از هر فرصتی برای آموختن استفاده میکرد؛ اغلب شبها وقتی که همه در حال استراحت بودند، او تک و تنها در میدان صبحگاه دانشگاه امام حسین(ع) میدوید و تلاش میکرد تا در کنار تخصص کاری، آمادگی جسمانیاش را هم تقویت کند.
دوست داشت اگر به سوریه میرود،
موثر باشد.
https://eitaa.com/javanemomeneenghelabi
- ۹۷/۱۱/۲۰