یک شب رفتم نماز توی مسجد، یه لحظه یه نفر به چشمم آشنا اومد،
فکر کردم عباسه ولی با خودم گفتم: نه عباس اگه می خواست از تهران
بیاد سمنان به ما خبر می داد، بعد داشتم از مسجد خارج می شدم،
یه نفر گفت:" چشمت روشن عباس تازه اومده "متوجه شدم عباس
برگشته و ما خبر نداریم. متوجه شدم عباس هر موقع می خواد بیاد
سمنان یه جوری وقتش رو تنظیم می کنه که نماز اول وقت تو مسجد
باشه. عباس نماز اول وقت و
مسجدش ترک نمی شد.
https://eitaa.com/javanemomeneenghelabi
- ۹۷/۱۱/۱۶