شهید عباس دانشگر

  • ۰
  • ۰

خاطره 11

این که می‌دید علاوه بر خودش من هم اصرار دارم که به عنوان یک متخصص به سوریه برود، خوشحالش می‌کرد. قصدم از این که ابتدا با اعزامش مخالفت کردم تنها و تنها این بود که مصر بودم اول دوره کارشناسی‌اش را تمام کند و بعد به سوریه اعزام شود. می‌خواستم به عنوان یک مربی و کارشناس جنگ‌افزار وارد عرصه جنگ سخت و دفاع از حرم بشود. این اتفاق نهایتا افتاد. پیش از این که به سوریه اعزام شود ما او را موقتا به گروه شهید کاوه معرفی کردیم. همزمان با فعالیت در مجموعه دفتر من، یکی دو هفته‌ای به عنوان فرمانده در کنار بچه‌های گروه شهید کاوه بود. اما به تدریج هم ما و هم خودش قید ماندنش در دفتر را زدیم! می‌دانست که باید از دفتر برود. حالا هردو به این باور رسیده بودیم که آماده رفتن شده است...

نقل از:

سردار حمید اباذری

جانشین فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)  

https://eitaa.com/javanemomeneenghelabi


  • ۹۷/۱۱/۲۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی