شهید عباس دانشگر

  • ۰
  • ۰

بیت المال

دریک مأموریت کاری من و عباس با سردار دریکی از استانهای کشور

بودیم؛ مارو ناهار دعوت کردند به یکی از رستورانهای آن شهر، وقتی

جدول غذاها رو گذاشتن جلوی ما، من تو این فکر بودم که چون بیت

المال است چیزی بخوریم که کم ترین قیمت رو داشته باشه، این به

ذهنم اومد، خواستم به عباس یواشکی بگم، یک دفعه عباس گفت:

مجید موافقی خورشت قرمه سبزی بخوریم؟ گفتم چرا؟ گفت بعدا بهت

می گم نگاهی دوباره به جدول غذاها کردم از همه ارزان تر اون غذا بود.



     کانال خاطرات شهید عباس دانشگر
https://eitaa.com/javanemomeneenghelabi
  • ۹۷/۱۱/۱۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی